سفارش تبلیغ
صبا ویژن

محسن حبیبی کیا ابادی

زمان گیرش:زمانی که 30ثانیه پس از رها شدن 25میلی متر نفوذ کند


ابتدا 500گرم سیمان را به وسیله ی ترازو وزن می کنیم سپس سیمان را روی پلاستیکی می ریزیم و یک گودی در سیمان برای اضافه کردن اب ایجاد کردیم و130گرم اب به ان اضافه می کنیم و30ثانیه صبر می کنیم تا سیمان رطوبت اب را جذب کند وسپس 30ثانیه دیگر صبر می کنیم و بعد شروع به ورز دادن سیمان به مدت 1.5دقیقه کردیم وبعد از ان را6بار از دست به دست دیگر پرتاب می کنیم و بعد ان را در کاسه ی دستگاه ویکا قرار         می دهیم و فشار می دهیم تا از ان طرف کاسه ی دستگاه ویکا بیرون اید سپس تمام سیمان های اضافی را به وسیله ی کاردک بر می داریم و بعد ان را زیر دستگاه ویکا قرار می دهیم وه به مدت 10دقیقه صبر می کنیم و بعد دستگاه ویکا را باز می کنیم و به مدت 30ثانیه صبر کردیم و بعد از ان پیچ دستگاه ویکا راسفت می کنیم و مشاهده شد که سوزن دستگاه ویکا 39    میلی متر در سیمان نفوذ کرده است و بعد دوباره دستگاه ویکا را به حالت اولیه قرار می دهیم واین کار را تا زمانی ادامه می دهیم که 30ثانیه پس از رها شدن 25 میلی متر نفوذ کند و مشاهده شد که در دقیقه ی 65سوزن دستگاه ویکاه به اندازه ی 25 میلی متر در ان نفوذ کرد


ارسال شده در توسط محسن حبیبی

بچه خیابان هاشمی تهران "  اصلیت طالقانی " فرزند آخر خانواده "  پدرش و برادرانش  را در جنگ تحمیلی از دست داد که این مطلب همواره از سوی خود شادمهر



 تکذیب شده  "  در شرایط سخت مالی بزرگ شد  " گیتار زدن را از حرکات دست گیتاریست ها یاد گرفت  "  فوق لیسانس از هنرستان موسیقی  " تا 24 سالگی به



 خواننده شدن فکر نمیکرد  " بی علاقه به موسیقی اصیل و سنتی  " اغلب ساعات روز را در اتاق کوچکش به تمرین موسیقی میپرداخت  "  برای تماشای کلیپ های



 خارجی بیتابی میکرد  "  رفت و آمد های مدام به صدا و سیما برای کار در تلویزیون در سالهای 72و73 اواسط سال 75 چند آهنگ غیر مجاز را در زیرزمین های کرج



 خواند  " متنفر از تجملات  " ویلون را خودش یاد گرفت و استاد سوت زدن هست ، حتی در استودیو  "  عشا ق بازی بهروز وثوقی  "  به افراد مختلف القاب مختلف



 میداد  "  هرگز حتی سیگار هم نکشیده ، همانگونه که دیدید شادمهر عقیلی در فیلم شب برهنه حتی سیگار دست گرفتن هم بلد نبود  "  رفاقت با جوانان سالم را دوست



 دارد  "  با قرض ارگ خرید  " کم غذا و تحت تاثیر محبتهای مادرش  "  با دست مزد اولین کاستش ( بهار من ) یک پراید خرید  "  از هیچ غذایی بدش نمی آید  " مردم



 برای خرید آلبوم مسافر او جلوی نوار فروشی ها صف میکشید ند  ، که حتی به عده ای هم کاست نمیرسید  چون خیلی ها چند تا چند تا این آلبوم را خریداری میکردند و



 تمام میشد  "  خودش را مدیون هیچ کس نمیداند جز مادرش و محمد تقی برادرش  " همیشه پشیمان از امضای قرارداد با شرکت پیغام سحر  "  عاشق اتومبیل بی ام و



  بیشتر شعرهای او را نیلوفر لاری پور گفته است  "  الگوی گیتار : اردشیر فرح  شناگر ماهر ( خصوصا شنای قورباغه ) حساسیت بیش از حد نسبت به دندانهایش



   دست به جیب برای دوستان طراز اول  "  کم حرف "  در تهران پاتوق هیشگی نداشته  "  اختلاف با بهروز صفاریان بعد از آلبوم مسافر  " شایعه عمل زیبایی بینیش



 رو تکذیب میکنه  "  هر روز اگر گیتار تمرین نکند پکر میشود  "  نازانگشتا ( خشایر اعتمادی ) و غزلک (سعید شهروز ) اوج هنر آهنگ سازی او برای دیگران است



  " زیاد دوست ندارد با کسی مصاحبه کند  "  روزی دویست هزار تومان درآمد با بت آموزش و نوازندگی گیتار و ویلن در تهران  " هرگز حاضر نشد که در آلبوم هیچ



 خواننده ای هم صدایی کند  "  اختلاف شدید با محمد اصفهانی در تابستان 1379  "  ما درش را میپرستد  "    یک پوستر را با سرمایه شخصی خودش به بازار فرستاد



 چشمهایش نسبت  به موسیقی سنتی روز به روز ضعیف و ضعیف تر شد  "  عاشق خرید کفش و بیزار از سیاست  "  بابت بازی و خونندگی در پرپرواز 10 میلیون



 تومان گرفت  "   نارضی از گریمش در فیلم شب برهنه" درشرایطی به کانادا رفت که مسولین داشتند  به خاطر منافع خودشان او را از موزیک پاپ کشور پایین بیاورند



    ماهی یک بار به شمال میرفت  "  آرزو برگذاری کنسرت را در استادیوم آزادی داشت اما باز هم مسولین ارشاد......... ... "  خواننده محبوب : ریکی مارتین "  اهل



 شب نشینی و روزنامه خواندن نیست  "  استاد کوک کردن سنتور  "  بعد از سفرش به کانادا فیلم شب برهنه با شکست مالی بدی روبه رو شد  " عاشق ماشین عوض



 کردن  "  به پیشنهاد ، دوستش برای راه اندازی فروشگاه جواب منفی داد  "  نه ازدواج کرده ، و نه به خواستگاری رفته  "  آلبوم آدم و حوا رو خیلی دوست دارد و این



 آلبوم در ایران هنوز توقیف هست  "  علاقه مند موسیقی ترکی  "  با چند خانواده در تورنتو دوست است  "  گرفتن تصدیق بین المللی در کانادا  "  آموزش خصوصی



 گیتار و ویلن در تورنتو "  محبوب ترین چهره موزیک پاپ ایران در خارج از کشور  " فقط در یک سر شماری کوچک شادمهر 20 ملیون هوا دار داشته  "  طرح



 کلیپهایش را خودش میدهد  " خیالی نیست را بدون دست مزد خواند ولی برای آدم فروش دست مزد خوبی گرفت  "  یک استودیو خانگی در منزلش درست کرده و



 مستاجر هست ، البته فعلا "  وبلاگ ها ویا سایت های تقلبی در مورد خودش را هیچ گاه تکذیب نکرده  و میگوید که  هیچ سایت و یا وبلاگی را خودش اداره نمیکند و



 اینها همه طرفدارانش هستند "  قرار داد با 2 خواننده زن لس آنجلسی که برای آنها آهنگ سازی کند  " و روزی 1 یا 2 بار با مادرش در ایران تلفنی صحبت میکند



  "  قبل از عید سال 83 دست راستش شکست  "   در تدارک کنسرتهای بزرگ در کشورهای پر جمعیت ایرانی  "چند روز قبل  با بهروز صفاریان با تلفن صحبت میکند و


                                                                                            آشتی میکنند  " هیچ گونه هد ف و یا قصد باز گشت ندارد



نوشته شده توسط محسن حبیبی در شنبه 1/3/1389 ساعت شنبه 1 خرداد 1389 | لینک ثابت | نظرات شما ( <>document.write(CommAr[CC++]);
0)

ارسال شده در توسط محسن حبیبی
در ازمایش اسلامپ از مخروط ناقص فلزی به ارتفاع 12اینچ و قطر قاعده8اینچ وقطر قاعده کوچکتر در بالا به اندازه ی4 اینچ استفاده    می شود مخروط فوق در سه لایه از بتن پر می شود و هر لایه توسط میله فلزی به قطر 16میلی متر با انتهای گرد شده با 25 ضربه متراکم می گردد بتن اضافی در بالا با غلتش میله ی فوق روی مخروط پاک می شود مخروط فوق که روی    صفحه ی فلزی قرار می گیرد باید در سراسر ازمایش بدون حرکت بماند که این با قرار دادن دو پا روی پایه های پایین ان تامین می شود بلافاصله بعد از پر کردن مخروط به ارامی و به صورت قا?م بالا کشیده می شود و بتن داخل ان افت می کند افت بتن و ارتفاع کم شده با خط کش از وشط قاعده بالا اندازه گیری می شود و با دقت 5 میلی متر یاد داشت می شود برای دقت بیشتر و کاهش اثر اصطکاک بتن و جداره مخروط قبل از هر ازمایش جداره داخلی مخروط و صفحه زیر ان مطلوب می شود و قبل از بالا کشیدن مخروط بتن ریخته شده در روی صفحه از کناره های مخروط پاک می شود                  
 

ارسال شده در توسط محسن حبیبی
 
دکتر محمد مصدق در سال 1261 هجری شمسی در تهران،
در یک خانواده اشرافی بدنیا آمد. پدر او میرزا هدایت الله معروف به " وزیر
دفتر " از رجال عصر ناصری و مادرش ملک تاج خانم ( نجم السلطنه ) فرزند
عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوهً عباس میرزا ولیعهد و نایت السلطنه ایران
بود. میرزا هدایت الله که مدت مدیدی در سمت " رئیس دفتر استیفاء " امور
مربوط به وزارت مالیه را در زمان سلطنت ناصرالدین شاه به عهده داشت، لقب
مستوفی الممالکی را بعد از پسر عمویش میرزا یوسف مستوفی الممالک از آن خود
می دانست، ولی میرزا یوسف در زمان حیات خود لقب مستوفی الممالک را برای پسر
خردسالش میرزا حسن گرفت و میرزا هدایت الله بعنوان اعتراض از سمت خود
استعفا نمود. بعد از مرگ میرزا یوسف، ناصرالدین شاه میرزا هدایت الله را به
کفالت امور مالیه و سرپرستی میرزا حسن منصوب کرد.

میرزا هدایت الله سه پسر داشت که محمد کوچکترین آنها
بود. هنگام مرگ میرزا هدایت الله در سال 1271 شمسی محمد ده ساله بود، ولی
ناصرالدین شاه علاوه بر اعطای شغل و لقب میرزا هدایت الله به پسر ارشد او
میرزا حسین خان، به دو پسر دیگر او هم القابی داد، و محمد را " مصدق
السلطنه " نامید. دکتر مصدق در خاطرات خود از دوران کودکیش می نویسد: " چون
مادرم پس از فوت پدر با برادرم میرزا حسین وزیر دفتر اختلاف پیدا کرد، با
میرزا فضل الله خان وکیل الملک منشی باشی ولیعهد ( مظفرالدین شاه ) ازدواج
نمود و مرا هم با خود به تبریز برد. در آن موقع من در حدود دوازده سال
داشتم ... "

محمد خان مصدق السلطنه پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در
تبریز همراه پدر خوانده اش، که بعد از جلوس مظفرالدین شاه بر تخت سلطنت به
سمت منشی مخصوص شاه تعیین شده بود، به تهران آمد. 

مصدق السلطنه با وجود سن کم در نخستین سالهای خدمت در
مقام مستوفی گری خراسان کاملا در کار خود مسلط شد و توجه و علاقه عموم را
به طرف خود جلب نمود. در باره خدمات او در خراسان افضل الملک در کتاب افضل
التواریخ چنین می نویسد: " میرزا محمد خان مصدق السلطنه را امروز از طرف
شغل مستوفی و محاسب خراسان گویند، لیکن رتبه و حسب و نسب و استعدا و هوش و
فضل و حسابدانی این طفل یک شبه ره صد ساله می رود. این جوان بقدری آداب دان
و قاعده پرداز است که هیچ مزیدی بر آن متصور نیست. گفتار و رفتار
و پذیرائی و احتراماتش در حق مردم به طوری است که خود او از متانت و بزرگی
خارج نمی شود، ولی بدون تزویر و ریا با کمال خفض جناح کمال ادب را درباره
مردمان بجای می آورد و نهایت مرتبه انسانیت و خوش خلقی و تواضع را سرمشق
خود قرار داده است". 

مصدق السلطنه بعد از مراجعت به تهران در اولین انتخابات
دوره مشروطیت نامزد وکالت شد. او به نمایندگی از طبقه اعیان و اشراف اصفهان
در اولین دوره تقنینیه انتخاب گردید؛ ولی اعتبار نامه او بدلیل این که سن
او به سی سال تمام نرسیده بود رد شد. 

مصدق السلطنه در سال 1287 شمسی برای ادامه تحصیلات خود
به فرانسه رفت و پس از خاتمه تحصیل در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سویس رفت و
در این مرحله به اخذ درجه دکترای حقوق نائل آمد. مراجعت مصدق به ایران با
آغاز جنگ جهانی اول مصادف بود. بعد از مراجعت به ایران مصدق السلطنه با
سوابقی که در امور مالیه و مستوفی گری خراسان داشت به خدمت در وزارت مالیه
دعوت شد.  دکتر مصدق قریب چهارده ماه در کابینه های مختلف این سمت را حفظ
می کند تا اینکه سرانجام در حکومت صمصام السلطنه به علت اختلاف با وزیر وقت
مالیه ( مشار الملک ) از معاونت وزارت مالیه استعفا می دهد و هنگام تشکیل
کابینه دوم وثوق الدوله مجدداً عازم اروپا می شود. 

دکتر مصدق در خاطرات خود از دوران اقامت در سویس که آنرا
" وطن ثانوی " خود می خواند می نویسد: " در آنجا بودم که قرارداد وثوق
الدوله بین ایران و انگلیس منعقد گردید.... تصمیم گرفتم در سویس اقامت کنم و
به کار تجارت پردازم. مقدار قلیلی هم کالا که در ایران کمیاب شده بود
خریده و به ایران فرستادم؛ و بعد چنین صلاح دیدم که با پسر و دختر بزرگم که
ده سال بود وطن خود را ندیده بودند به ایران بیایم و بعد از تصفیه
کارهایم از ایران مهاجرت نمایم. این بود که همان راهی که رفته بودم به قصد
مراجعت به ایران حرکت نمودم..."  دکتر مصدق سپس شرح مفصلی از جریان مسافرت
خود از طریق قفقاز به ایران داده و از آن جمله می نویسد چون کمونیستها بر
این منطقه مسلط شده بودند، به او توصیه کرده بودند که دستهایش را با دوده
سیاه کند تا کسی او را سرمایه دار نداند! دکتر مصدق اضافه می کند " به
دستور ژنران قنسول ایران در تفلیس اتومبیلی تهیه نمودند که با پرداخت چهل
هزار مناتت مرا به پتروسکی برساند و از آنجا از طریق دریا وارد مشهد سر (
بابلسر فعلی ) شویم. ولی چند ساعتی قبل از حرکت خبر رسید که کمونیستها
دربند را تصرف کرده اند که از این طریق نیز مایوس شدم  و چون ناامنی در
تفلیس رو به شدت می گذاشت از همان خطی که آمده بودم به سویس مراجعت کردم."

بعد از مراجعت دکتر مصدق به سویس، مشیرالدوله که به جای
وثوق الدوله به نخست وزیری انتخاب شده بود، تلگرافی بعنوان مصدق السلطنه به
سویس فرستاد و او را برای تصدی وزارت عدلیه به ایران دعوت کرد. دکتر مصدق
تصمیم گرفت از راه بنادر جنوب به ایران مراجعت کند.

در مراجعت دکتر مصدق به ایران از طریق بندر بوشهر، پس از
ورود به شیراز بر حسب تقاضای محترمین فارس و والیگری ( استانداری ) فارس
منصوب شد و تا کودتای سوم اسفند 1299 در این مقام ماند و برای ایجاد امنیت
و جلوگیری از تعدی قدمهای موثری برداشت.

با وقوع کودتای سید ضیا و رضا خان، دکتر مصدق تنها شخصیت
سیاسی ایران بود که دولت کودتا را به رسمیت نشناخت و از مقام خود مستعفی
گشت. پس از استعفا از فارس عازم تهران شد. ولی بنا به دعوت سران بختیاری به
آن دیار رفت تا کابینه سید ضیا پس از 100 روز ساقط گردید.

با سقوط کابینه ضیا، وقتی قوام السلطنه به نخست وزیری
رسید، دکتر مصدق را به وزارت مالیه ( دارائی ) انتخاب نمود که با قبول
شرایطی همکاری خود را با دولت جدید پذیرفت.

با سقوط دوت قوام السلطنه و روی کار آمدن مجدد
مشیرالدوله وقتی از مصدق خواسته شد که با سمت والی آذربایجان با دوت همکاری
کند، با این شرط که ارتشیان تحت امر او در منطقه باشند، قبول کرد. از
اواخر بهمن 1300 با اواسط سال 1301 این ماموریت را پذیرفت، ولی در اواخر
کار بخاطر سرپیچی فرمانده قشون آذربایجان از اوامرش بدستور رضا خان سردار
سپه، وزیر جنگ وقت، از این سمت مستعفی گشت و به تهران مراجعت کرد.

در خرداد ماه 1302 دکتر مصدق در کابینه مشیرالدوله به
سمت وزیر خارجه انتخاب شد و با خواسته انگلیسیها برای دو ملیون لیره که
مدعی بودند برای ایجاد پلیس جنوب خرج کرده اند بشدت مخالفت نمود و آب پاکی
را بر دست وزیر مختار انگلستان ریخت.

پس از استعفای مشیرالدوله، سردار سپه به نخست وزیری رسید
و دکتر مصدق از همکاری با این دولت خودداری ورزید.

دکتر مصق در دوره پنجم و ششم مجلس شواری ملی به وکالت
مردم تهران انتخاب و در همین زمان که با صحنه سازی سلطنت خاندان قاجار
منقرض و رضا خان سردار سپه و نخست وزیر فعلی به مقام پادشاهی رسید، او
قاطعانه با این انتخاب به مخالفت برخاست. زمانیکه عمر مجلس ششم به پایان
رسید و رضا شاه با دیکتاتوری مطلق فاتحه حکومت مشروطه و دمکراسی را خواند،
دکتر مصدق طی سالیان دراز خانه نشین شد و در اواخر سلطنت پهلوی اول که همه
رجال سابق یا از بین رفته بودند و یا دست بیعت به حکومت داده بودند، مصدق
به زندان افتاد ولی پس از چند ماه آزاد شد و تحت نظر در ملک خود در احمد
آباد مجبور به سکوت شد. رضا شاه در سال 1320 پس از اشغال ایران بوسیله قوای
روس و انگلیس، از سلطنت برکنار گشت و به آفریقای جنوبی تبعید گشت و دکتر
مصدق به تهران برگشت.

دکتر مصدق در انتخابات شور انگیز دوره 12 مجلس که پس از
سقوط رضا شاه انجام شد، بار دیگر در مقام وکیل اول تهران قدم به مجلس نهاد
و مورد تجلیل تمام ملت ایران قرار گرفت.

در انتخابات دوره 15 مجلس بخاطر مداخلات نامشروع قوام
السلطنه ( نخست وزیر ) و شاه مانع شدند تا دکتر مصدق قدم بمجلس بگذارد و
انگلیسیها بتوانند قرارداد تحمیلی سال 1933 دوره رضا شاه را که بمدت 60 سال
حقوق ملت ایران را از نفت جنوب ضایع می ساخت، در دولت ساعد مراغه ای تنفیذ
سازند. خوشبختانه بر اثر فشار افکار عمومی مقصود انگلیسیها تامین نشد و
عمر مجلس پانزدهم  سر رسید. در همین دوران بود که دکتر مصدق و همراهان وی
اقدام به پایه گذاری جبههً ملی ایران را نمودند ( 1328 ).

بر خلاف انتظار انگلیسی ها، در انتخابات مجلس 16 با همه
تقلبات و حمایت شاه و دربار صندوقهای ساختگی آرا تهران باطل شد و هژیر وزیر
دربار دست نشانده والاحضرت اشرف بقتل رسید و در نوبت دوم انتخابات، دکتر
مصدق و گروهی از یارانش که هنوز دو سه نفری از آنها راه خیانت در پیش
نگرفته بودند، بمجلس راه یافتند؛ که در همین مجلس پس از کشته شدن سپهبد رزم
آرا، طرح ملی شدن صنایع نفت جنوب به رهبری دکتر مصدق تصویب شد و اندکی بعد
در شور و اشتیاق عمومی دکتر مصدق به نخست وزیری رسید تا قانون ملی شدن
صنعت نفت را به اجرا در آورد.

در اردیبهشت ماه سال 1330 دکتر مصدق با تکیه به رای
اعتماد اکثر نمایندگان مجلس به نخست وزیری رسید. نخستین اقدام دکتر مصدق پس
از معرفی کابینه، اجرای طرح ملی شدن صنعت نفت بود.

بدنبال شکایت دولت انگلیس از دولت ایران و طرح شکایت
مزبور در شورای امنیت سازمان ملل، دکتر مصدق عازم نیویورک شد و به دفاع از
حقوق ایران پرداخت. سپس به دادگاه لاهه رفت و در احقاق حق ملت ایران به
پیروزی دست یافت. در بازگشت به ایران سفری نیز به مصر کرد و در آنجا مورد
استقبال پر شکوه ملت مصر قرار گرفت.

انتخابات دروه هفدهم مجلس بخاطر دخالتهای ارتشیان و
دربار به تشنج کشید و کار بجایی رسید که پس از انتخاب 80 نماینده، دکتر
مصدق دستور توقف انتخابات حوزه های باقی مانده را صادر کرد. 

دکتر مصدق برا ی جلوگیری از کارشکنیهای ارتش درخواست
انتقال وزارت جنگ به دولت را از شاه نمود. که این درخواست از طرف شاه رد
شد. به همین دلیل دکتر مصدق در 25 تیرماه 1331 در مقام نخست وزیری
استعفا میکند. 

یکروز بعد، مجلس قوام السلطنه را به نخست وزیری انتخاب
کرد و قوام السلطنه با صدور بیانیه شدید الحنی نخست وزیری خود را اعلام
نمود. 

مردم ایران که از برکناری دکتر مصدق شدیدا خشمگین بودند،
در پی چهار روز تظاهرات و قیامهای پیوسته در حمایت از دکتر مصدق، موفق به
ساقط کردن دولت قوام گردیدند، و در 30 تیر 1331 دکتر مصدق بار دیگر به مقام
نخست وزیری ایران رسید.

در روز 9 اسفند ماه 1331 دربار با کمک عده ای از
روحانیون، افسران اخراجی و اراذل و اوباش تصمیم به اجرای طرح توطئه ای بر
علیه مصدق کردند تا او را از بین ببرند. نقشه از این قرار بود که شاه در آن
روز به عنوان سفر به اروپا از پایتخت خارج شود و اعلام دارد که این خواسته
دکتر مصدق است ( برای اطلاعات بیشتر لطفا به کتاب " خاطرات و تالمات دکتر
مصدق" بقلم خود ایشان مراجعه کنید). ارازل و اوباش نوکر دربار هم به بهانه
جلوگیری از سفر شاه در مقابل کاخ شاه تظاهرات برپا کنند و هنگام خروج دکتر
مصدق از دربار وی را بقتل برسانند. ولی از آنجائیکه مصدق از نقشه اطلاع
یافت توانست جان سالم بدر برد و توطئه با شکست روبرو گشت. 

سرتیپ افشار طوس رئیس وفادار شهربانی دکتر مصدق، بوسیله
عمال دربار و افسران اخراجی به طرز وحشیانه ای بقتل رسید. 

بعلت اختلافات شدید مجلس با دولت دکتر مصدق، و بدنبال
استعفای بسیاری از نمایندگان مجلس ،دولت اقدام به برگذاری همه پرسی در سطح
کشور نمود تا مردم به انحلال یا عدم انحلال مجلس رای دهند. در این همه پرسی
که البته به خاطر همزمان نبودن زمان انتخابات در تهران و شهرستانها، و
همچنین جدا بودن محل صندوقهای مخالفان و موافقان انحلال مجلس مورد انتقاد
بسیاری از منتقدان قرار گرفت؛ در حدود دو میلیون ایرانی به انحلال مجلس رای
مثبت دادند و مجلس در روز 23 مرداد 1332 راسما انحلال یافت. 

در روز 25 مرداد 1332 طبق نقشه ای که سازمانهای جاسوسی
آمریکا و انگلیس برای براندازی دولت مصدق کشیده بودند، شاه دستور عزل دکتر
مصدق را صادر نمود و رئیس گارد سلطنتی خویش، سرهنگ نصیری را موظف نمود تا
با محاصره خانه نخست وزیر فرمان را به وی تحویل دهد. همچنین نیروهایی از
گارد سلطنتی مامور بازداشت عده ای از وزرای دکتر مصدق گشتند. ولی نیروهای
محافظ نخست وزیری با یک حرکت غافلگیر کننده رئیس گارد سلطنتی و نیروهایش را
خلع سلاح و بازداشت نمودند و نقشه کودتای 25 مرداد به شکست انجامید.

در روز 28 مرداد ماه 1332 دولتین آمریکا و انگلیس با
اجرای نقشه دقیقتری دست به کودتای دیگری علیه دولت ملی دکتر مصدق زدند که
اینبار باعث سقوط دلت مصدق گشت. در این روز سازمان سیا با خریدن فتوای برخی
از روحانیون و همچنین دادن پول به ارتشیان، اراذل و اوباش تهران آنها را
به خیابانها کشانید. بدلیل خیانت رئیس شهربانی و بی توجهی رئیس ستاد ارتش
دولت مصدق، کودتاچیان توانستند به آسانی خود را به خانه دکتر مصدق برسانند و
پس از چندین ساعت نبرد خونین گارد محافظ نخست وزیری را نابود کنند و خانه
وی را پس از غارت کردن به آتش بکشانند. ولی دکتر مصدق موفق شد به همراه
یاران خود از نردبان استفاده کند و به خانه همسایه پناه ببرد. در این کودتا
گروهی از یاران سابق دکتر مصدق نیز به بهانه مخالفت با مصدق با
اجانب همکاری نمودند! همچنین شایان ذکر است که اعضای حزب کمونیست توده که
در روزهای 26 و 27 مرداد به بهانه هواداری از دکتر مصدق دست به اغتشاشات می
زدند، در روز 28 مرداد هیچ عملی بر ضد کودتای آمریکائیان انجام ندادند. 

در روز 29 مرداد دکتر مصدق و یارانش خود را به حکومت
کودتا به رهبری ژنرال زاهدی تسلیم کردند. 

در دادگاهی نظامی، دکتر مصدق با برملا کردن اسرار کودتای
25 و 28 مرداد چهره کودتاچیان را نزد جهانیان رسوا ساخت. در پایان دادگاه
وی را به 3 سال زندان محکوم کردند و پس از گذراندن 3 سال زندان، دکتر مصدق
به ملک خود در احمد آباد تبعید گشت و تا آخر عمر تحت نظارت شدید بود.

در سال 1342 همسر دکتر مصدق، خانم ضیاالسلطنه، در سن 84
سالگی درگذشت و دکتر مصدق را بیش از پیش در غم فرو برد. حاصل ازدواج وی و
دکتر مصدق 2 پسر و 3 دختر بود.

در 14 اسفند ماه 1345 دکتر محمد مصدق بدلیل بیماری
سرطان، در سن 84 سالگی دار فانی را وداع گفت. پیکر مطهر وی در یکی از
اتاقهای خانه اش در احمد آباد به خاک سپرده شد.


ارسال شده در توسط محسن حبیبی
 
دکتر محمد مصدق در سال 1261 هجری شمسی در تهران،
در یک خانواده اشرافی بدنیا آمد. پدر او میرزا هدایت الله معروف به " وزیر
دفتر " از رجال عصر ناصری و مادرش ملک تاج خانم ( نجم السلطنه ) فرزند
عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوهً عباس میرزا ولیعهد و نایت السلطنه ایران
بود. میرزا هدایت الله که مدت مدیدی در سمت " رئیس دفتر استیفاء " امور
مربوط به وزارت مالیه را در زمان سلطنت ناصرالدین شاه به عهده داشت، لقب
مستوفی الممالکی را بعد از پسر عمویش میرزا یوسف مستوفی الممالک از آن خود
می دانست، ولی میرزا یوسف در زمان حیات خود لقب مستوفی الممالک را برای پسر
خردسالش میرزا حسن گرفت و میرزا هدایت الله بعنوان اعتراض از سمت خود
استعفا نمود. بعد از مرگ میرزا یوسف، ناصرالدین شاه میرزا هدایت الله را به
کفالت امور مالیه و سرپرستی میرزا حسن منصوب کرد.

میرزا هدایت الله سه پسر داشت که محمد کوچکترین آنها
بود. هنگام مرگ میرزا هدایت الله در سال 1271 شمسی محمد ده ساله بود، ولی
ناصرالدین شاه علاوه بر اعطای شغل و لقب میرزا هدایت الله به پسر ارشد او
میرزا حسین خان، به دو پسر دیگر او هم القابی داد، و محمد را " مصدق
السلطنه " نامید. دکتر مصدق در خاطرات خود از دوران کودکیش می نویسد: " چون
مادرم پس از فوت پدر با برادرم میرزا حسین وزیر دفتر اختلاف پیدا کرد، با
میرزا فضل الله خان وکیل الملک منشی باشی ولیعهد ( مظفرالدین شاه ) ازدواج
نمود و مرا هم با خود به تبریز برد. در آن موقع من در حدود دوازده سال
داشتم ... "

محمد خان مصدق السلطنه پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در
تبریز همراه پدر خوانده اش، که بعد از جلوس مظفرالدین شاه بر تخت سلطنت به
سمت منشی مخصوص شاه تعیین شده بود، به تهران آمد. 

مصدق السلطنه با وجود سن کم در نخستین سالهای خدمت در
مقام مستوفی گری خراسان کاملا در کار خود مسلط شد و توجه و علاقه عموم را
به طرف خود جلب نمود. در باره خدمات او در خراسان افضل الملک در کتاب افضل
التواریخ چنین می نویسد: " میرزا محمد خان مصدق السلطنه را امروز از طرف
شغل مستوفی و محاسب خراسان گویند، لیکن رتبه و حسب و نسب و استعدا و هوش و
فضل و حسابدانی این طفل یک شبه ره صد ساله می رود. این جوان بقدری آداب دان
و قاعده پرداز است که هیچ مزیدی بر آن متصور نیست. گفتار و رفتار
و پذیرائی و احتراماتش در حق مردم به طوری است که خود او از متانت و بزرگی
خارج نمی شود، ولی بدون تزویر و ریا با کمال خفض جناح کمال ادب را درباره
مردمان بجای می آورد و نهایت مرتبه انسانیت و خوش خلقی و تواضع را سرمشق
خود قرار داده است". 

مصدق السلطنه بعد از مراجعت به تهران در اولین انتخابات
دوره مشروطیت نامزد وکالت شد. او به نمایندگی از طبقه اعیان و اشراف اصفهان
در اولین دوره تقنینیه انتخاب گردید؛ ولی اعتبار نامه او بدلیل این که سن
او به سی سال تمام نرسیده بود رد شد. 

مصدق السلطنه در سال 1287 شمسی برای ادامه تحصیلات خود
به فرانسه رفت و پس از خاتمه تحصیل در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سویس رفت و
در این مرحله به اخذ درجه دکترای حقوق نائل آمد. مراجعت مصدق به ایران با
آغاز جنگ جهانی اول مصادف بود. بعد از مراجعت به ایران مصدق السلطنه با
سوابقی که در امور مالیه و مستوفی گری خراسان داشت به خدمت در وزارت مالیه
دعوت شد.  دکتر مصدق قریب چهارده ماه در کابینه های مختلف این سمت را حفظ
می کند تا اینکه سرانجام در حکومت صمصام السلطنه به علت اختلاف با وزیر وقت
مالیه ( مشار الملک ) از معاونت وزارت مالیه استعفا می دهد و هنگام تشکیل
کابینه دوم وثوق الدوله مجدداً عازم اروپا می شود. 

دکتر مصدق در خاطرات خود از دوران اقامت در سویس که آنرا
" وطن ثانوی " خود می خواند می نویسد: " در آنجا بودم که قرارداد وثوق
الدوله بین ایران و انگلیس منعقد گردید.... تصمیم گرفتم در سویس اقامت کنم و
به کار تجارت پردازم. مقدار قلیلی هم کالا که در ایران کمیاب شده بود
خریده و به ایران فرستادم؛ و بعد چنین صلاح دیدم که با پسر و دختر بزرگم که
ده سال بود وطن خود را ندیده بودند به ایران بیایم و بعد از تصفیه
کارهایم از ایران مهاجرت نمایم. این بود که همان راهی که رفته بودم به قصد
مراجعت به ایران حرکت نمودم..."  دکتر مصدق سپس شرح مفصلی از جریان مسافرت
خود از طریق قفقاز به ایران داده و از آن جمله می نویسد چون کمونیستها بر
این منطقه مسلط شده بودند، به او توصیه کرده بودند که دستهایش را با دوده
سیاه کند تا کسی او را سرمایه دار نداند! دکتر مصدق اضافه می کند " به
دستور ژنران قنسول ایران در تفلیس اتومبیلی تهیه نمودند که با پرداخت چهل
هزار مناتت مرا به پتروسکی برساند و از آنجا از طریق دریا وارد مشهد سر (
بابلسر فعلی ) شویم. ولی چند ساعتی قبل از حرکت خبر رسید که کمونیستها
دربند را تصرف کرده اند که از این طریق نیز مایوس شدم  و چون ناامنی در
تفلیس رو به شدت می گذاشت از همان خطی که آمده بودم به سویس مراجعت کردم."

بعد از مراجعت دکتر مصدق به سویس، مشیرالدوله که به جای
وثوق الدوله به نخست وزیری انتخاب شده بود، تلگرافی بعنوان مصدق السلطنه به
سویس فرستاد و او را برای تصدی وزارت عدلیه به ایران دعوت کرد. دکتر مصدق
تصمیم گرفت از راه بنادر جنوب به ایران مراجعت کند.

در مراجعت دکتر مصدق به ایران از طریق بندر بوشهر، پس از
ورود به شیراز بر حسب تقاضای محترمین فارس و والیگری ( استانداری ) فارس
منصوب شد و تا کودتای سوم اسفند 1299 در این مقام ماند و برای ایجاد امنیت
و جلوگیری از تعدی قدمهای موثری برداشت.

با وقوع کودتای سید ضیا و رضا خان، دکتر مصدق تنها شخصیت
سیاسی ایران بود که دولت کودتا را به رسمیت نشناخت و از مقام خود مستعفی
گشت. پس از استعفا از فارس عازم تهران شد. ولی بنا به دعوت سران بختیاری به
آن دیار رفت تا کابینه سید ضیا پس از 100 روز ساقط گردید.

با سقوط کابینه ضیا، وقتی قوام السلطنه به نخست وزیری
رسید، دکتر مصدق را به وزارت مالیه ( دارائی ) انتخاب نمود که با قبول
شرایطی همکاری خود را با دولت جدید پذیرفت.

با سقوط دوت قوام السلطنه و روی کار آمدن مجدد
مشیرالدوله وقتی از مصدق خواسته شد که با سمت والی آذربایجان با دوت همکاری
کند، با این شرط که ارتشیان تحت امر او در منطقه باشند، قبول کرد. از
اواخر بهمن 1300 با اواسط سال 1301 این ماموریت را پذیرفت، ولی در اواخر
کار بخاطر سرپیچی فرمانده قشون آذربایجان از اوامرش بدستور رضا خان سردار
سپه، وزیر جنگ وقت، از این سمت مستعفی گشت و به تهران مراجعت کرد.

در خرداد ماه 1302 دکتر مصدق در کابینه مشیرالدوله به
سمت وزیر خارجه انتخاب شد و با خواسته انگلیسیها برای دو ملیون لیره که
مدعی بودند برای ایجاد پلیس جنوب خرج کرده اند بشدت مخالفت نمود و آب پاکی
را بر دست وزیر مختار انگلستان ریخت.

پس از استعفای مشیرالدوله، سردار سپه به نخست وزیری رسید
و دکتر مصدق از همکاری با این دولت خودداری ورزید.

دکتر مصق در دوره پنجم و ششم مجلس شواری ملی به وکالت
مردم تهران انتخاب و در همین زمان که با صحنه سازی سلطنت خاندان قاجار
منقرض و رضا خان سردار سپه و نخست وزیر فعلی به مقام پادشاهی رسید، او
قاطعانه با این انتخاب به مخالفت برخاست. زمانیکه عمر مجلس ششم به پایان
رسید و رضا شاه با دیکتاتوری مطلق فاتحه حکومت مشروطه و دمکراسی را خواند،
دکتر مصدق طی سالیان دراز خانه نشین شد و در اواخر سلطنت پهلوی اول که همه
رجال سابق یا از بین رفته بودند و یا دست بیعت به حکومت داده بودند، مصدق
به زندان افتاد ولی پس از چند ماه آزاد شد و تحت نظر در ملک خود در احمد
آباد مجبور به سکوت شد. رضا شاه در سال 1320 پس از اشغال ایران بوسیله قوای
روس و انگلیس، از سلطنت برکنار گشت و به آفریقای جنوبی تبعید گشت و دکتر
مصدق به تهران برگشت.

دکتر مصدق در انتخابات شور انگیز دوره 12 مجلس که پس از
سقوط رضا شاه انجام شد، بار دیگر در مقام وکیل اول تهران قدم به مجلس نهاد
و مورد تجلیل تمام ملت ایران قرار گرفت.

در انتخابات دوره 15 مجلس بخاطر مداخلات نامشروع قوام
السلطنه ( نخست وزیر ) و شاه مانع شدند تا دکتر مصدق قدم بمجلس بگذارد و
انگلیسیها بتوانند قرارداد تحمیلی سال 1933 دوره رضا شاه را که بمدت 60 سال
حقوق ملت ایران را از نفت جنوب ضایع می ساخت، در دولت ساعد مراغه ای تنفیذ
سازند. خوشبختانه بر اثر فشار افکار عمومی مقصود انگلیسیها تامین نشد و
عمر مجلس پانزدهم  سر رسید. در همین دوران بود که دکتر مصدق و همراهان وی
اقدام به پایه گذاری جبههً ملی ایران را نمودند ( 1328 ).

بر خلاف انتظار انگلیسی ها، در انتخابات مجلس 16 با همه
تقلبات و حمایت شاه و دربار صندوقهای ساختگی آرا تهران باطل شد و هژیر وزیر
دربار دست نشانده والاحضرت اشرف بقتل رسید و در نوبت دوم انتخابات، دکتر
مصدق و گروهی از یارانش که هنوز دو سه نفری از آنها راه خیانت در پیش
نگرفته بودند، بمجلس راه یافتند؛ که در همین مجلس پس از کشته شدن سپهبد رزم
آرا، طرح ملی شدن صنایع نفت جنوب به رهبری دکتر مصدق تصویب شد و اندکی بعد
در شور و اشتیاق عمومی دکتر مصدق به نخست وزیری رسید تا قانون ملی شدن
صنعت نفت را به اجرا در آورد.

در اردیبهشت ماه سال 1330 دکتر مصدق با تکیه به رای
اعتماد اکثر نمایندگان مجلس به نخست وزیری رسید. نخستین اقدام دکتر مصدق پس
از معرفی کابینه، اجرای طرح ملی شدن صنعت نفت بود.

بدنبال شکایت دولت انگلیس از دولت ایران و طرح شکایت
مزبور در شورای امنیت سازمان ملل، دکتر مصدق عازم نیویورک شد و به دفاع از
حقوق ایران پرداخت. سپس به دادگاه لاهه رفت و در احقاق حق ملت ایران به
پیروزی دست یافت. در بازگشت به ایران سفری نیز به مصر کرد و در آنجا مورد
استقبال پر شکوه ملت مصر قرار گرفت.

انتخابات دروه هفدهم مجلس بخاطر دخالتهای ارتشیان و
دربار به تشنج کشید و کار بجایی رسید که پس از انتخاب 80 نماینده، دکتر
مصدق دستور توقف انتخابات حوزه های باقی مانده را صادر کرد. 

دکتر مصدق برا ی جلوگیری از کارشکنیهای ارتش درخواست
انتقال وزارت جنگ به دولت را از شاه نمود. که این درخواست از طرف شاه رد
شد. به همین دلیل دکتر مصدق در 25 تیرماه 1331 در مقام نخست وزیری
استعفا میکند. 

یکروز بعد، مجلس قوام السلطنه را به نخست وزیری انتخاب
کرد و قوام السلطنه با صدور بیانیه شدید الحنی نخست وزیری خود را اعلام
نمود. 

مردم ایران که از برکناری دکتر مصدق شدیدا خشمگین بودند،
در پی چهار روز تظاهرات و قیامهای پیوسته در حمایت از دکتر مصدق، موفق به
ساقط کردن دولت قوام گردیدند، و در 30 تیر 1331 دکتر مصدق بار دیگر به مقام
نخست وزیری ایران رسید.

در روز 9 اسفند ماه 1331 دربار با کمک عده ای از
روحانیون، افسران اخراجی و اراذل و اوباش تصمیم به اجرای طرح توطئه ای بر
علیه مصدق کردند تا او را از بین ببرند. نقشه از این قرار بود که شاه در آن
روز به عنوان سفر به اروپا از پایتخت خارج شود و اعلام دارد که این خواسته
دکتر مصدق است ( برای اطلاعات بیشتر لطفا به کتاب " خاطرات و تالمات دکتر
مصدق" بقلم خود ایشان مراجعه کنید). ارازل و اوباش نوکر دربار هم به بهانه
جلوگیری از سفر شاه در مقابل کاخ شاه تظاهرات برپا کنند و هنگام خروج دکتر
مصدق از دربار وی را بقتل برسانند. ولی از آنجائیکه مصدق از نقشه اطلاع
یافت توانست جان سالم بدر برد و توطئه با شکست روبرو گشت. 

سرتیپ افشار طوس رئیس وفادار شهربانی دکتر مصدق، بوسیله
عمال دربار و افسران اخراجی به طرز وحشیانه ای بقتل رسید. 

بعلت اختلافات شدید مجلس با دولت دکتر مصدق، و بدنبال
استعفای بسیاری از نمایندگان مجلس ،دولت اقدام به برگذاری همه پرسی در سطح
کشور نمود تا مردم به انحلال یا عدم انحلال مجلس رای دهند. در این همه پرسی
که البته به خاطر همزمان نبودن زمان انتخابات در تهران و شهرستانها، و
همچنین جدا بودن محل صندوقهای مخالفان و موافقان انحلال مجلس مورد انتقاد
بسیاری از منتقدان قرار گرفت؛ در حدود دو میلیون ایرانی به انحلال مجلس رای
مثبت دادند و مجلس در روز 23 مرداد 1332 راسما انحلال یافت. 

در روز 25 مرداد 1332 طبق نقشه ای که سازمانهای جاسوسی
آمریکا و انگلیس برای براندازی دولت مصدق کشیده بودند، شاه دستور عزل دکتر
مصدق را صادر نمود و رئیس گارد سلطنتی خویش، سرهنگ نصیری را موظف نمود تا
با محاصره خانه نخست وزیر فرمان را به وی تحویل دهد. همچنین نیروهایی از
گارد سلطنتی مامور بازداشت عده ای از وزرای دکتر مصدق گشتند. ولی نیروهای
محافظ نخست وزیری با یک حرکت غافلگیر کننده رئیس گارد سلطنتی و نیروهایش را
خلع سلاح و بازداشت نمودند و نقشه کودتای 25 مرداد به شکست انجامید.

در روز 28 مرداد ماه 1332 دولتین آمریکا و انگلیس با
اجرای نقشه دقیقتری دست به کودتای دیگری علیه دولت ملی دکتر مصدق زدند که
اینبار باعث سقوط دلت مصدق گشت. در این روز سازمان سیا با خریدن فتوای برخی
از روحانیون و همچنین دادن پول به ارتشیان، اراذل و اوباش تهران آنها را
به خیابانها کشانید. بدلیل خیانت رئیس شهربانی و بی توجهی رئیس ستاد ارتش
دولت مصدق، کودتاچیان توانستند به آسانی خود را به خانه دکتر مصدق برسانند و
پس از چندین ساعت نبرد خونین گارد محافظ نخست وزیری را نابود کنند و خانه
وی را پس از غارت کردن به آتش بکشانند. ولی دکتر مصدق موفق شد به همراه
یاران خود از نردبان استفاده کند و به خانه همسایه پناه ببرد. در این کودتا
گروهی از یاران سابق دکتر مصدق نیز به بهانه مخالفت با مصدق با
اجانب همکاری نمودند! همچنین شایان ذکر است که اعضای حزب کمونیست توده که
در روزهای 26 و 27 مرداد به بهانه هواداری از دکتر مصدق دست به اغتشاشات می
زدند، در روز 28 مرداد هیچ عملی بر ضد کودتای آمریکائیان انجام ندادند. 

در روز 29 مرداد دکتر مصدق و یارانش خود را به حکومت
کودتا به رهبری ژنرال زاهدی تسلیم کردند. 

در دادگاهی نظامی، دکتر مصدق با برملا کردن اسرار کودتای
25 و 28 مرداد چهره کودتاچیان را نزد جهانیان رسوا ساخت. در پایان دادگاه
وی را به 3 سال زندان محکوم کردند و پس از گذراندن 3 سال زندان، دکتر مصدق
به ملک خود در احمد آباد تبعید گشت و تا آخر عمر تحت نظارت شدید بود.

در سال 1342 همسر دکتر مصدق، خانم ضیاالسلطنه، در سن 84
سالگی درگذشت و دکتر مصدق را بیش از پیش در غم فرو برد. حاصل ازدواج وی و
دکتر مصدق 2 پسر و 3 دختر بود.

در 14 اسفند ماه 1345 دکتر محمد مصدق بدلیل بیماری
سرطان، در سن 84 سالگی دار فانی را وداع گفت. پیکر مطهر وی در یکی از
اتاقهای خانه اش در احمد آباد به خاک سپرده شد.


ارسال شده در توسط محسن حبیبی